صفحه اصلی / برخاستن / جامعه و روابط عمومی. روابط اجتماعی علل رفتار انحرافی

جامعه و روابط عمومی. روابط اجتماعی علل رفتار انحرافی

مفهوم جامعه بسیار چندوجهی است. می توان آن را به گروه های نسبتاً کوچکی از مردم نسبت داد که بر اساس مبنایی که برای آنها مهم است متحد شده اند، به عنوان مثال، جوامع ورزشکاران، سیاستمداران، دوستداران حیوانات.

جامعه را می توان به عنوان یک کشور جداگانه درک کرد، به عنوان مثال، جامعه روسیه یا آمریکا. برای توصیف تشکیلات بین قومی و بین دولتی پایدار، از مفهوم جامعه (جامعه اروپایی) استفاده می شود.

جامعه همچنین از کل بشریت به عنوان بخشی معین و نسبتاً منزوی از طبیعت، به عنوان حامل عقل، منبع فرهنگ، به عنوان شکلی جهانی از وجود انسان یاد می کند.

وقتی لازم است بر برخی ویژگی های اساسی جامعه تأکید شود، از انواع آن صحبت می کنند. بر اساس فناوری، جوامع پیش صنعتی، صنعتی و فراصنعتی متمایز می شوند. بر اساس مبانی مذهبی: مسیحی، مسلمان، بودایی، کنفوسیوس. بر مبناي ملي: آلماني، فرانسوي و... هر كدام گرچه در ويژگي هاي خاص خود با ديگران متفاوت هستند، اما تابع قوانين كلي هستند.

در فلسفه، درک جامعه با ایده مجموعه ای تاریخی از افراد مرتبط با فعالیت های زندگی مشترک مرتبط است. ویژگی اصلی جامعه یکپارچگی ارگانیک، سیستماتیک آن است، زیرا مردم در آن بر اساس یک روش زندگی مشترک لازم برای آنها متحد می شوند. ویژگی های اصلی هر جامعه عبارتند از: جمعیت تثبیت شده تاریخی. جامعه قلمرو؛ روش خاصی از زندگی؛ نظم روابط (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی)؛ زبان مشترک، فرهنگ معنوی و سنت ها؛ سازمان قدرت و مدیریت

عناصر اصلی هر نظام اجتماعی رعیت آن هستند. موضوع اصلی فعالیت های جامعه البته یک شخص است. با این حال، گروه ها و انجمن های مختلف مردم نیز می توانند به عنوان سوژه های جامعه عمل کنند:

o سن (جوانان، بازنشستگان)؛

o حرفه ای (پزشکان، معلمان، معدنچیان)؛

o قومی (ملیت، ملت)؛

o مذهبی (کلیسا، فرقه)؛

o سیاسی (احزاب، جبهه های مردمی، ایالت ها).

جامعه تنها به لطف وجود روابط پایدار بین افراد جامعه وجود دارد و توسعه می یابد. اشکال مختلف تعامل بین افراد، ارتباطاتی که بین موجودات اجتماعی یا درون آنها ایجاد می شود، روابط اجتماعی نامیده می شود.

روابط اجتماعی را می توان به دو گروه بزرگ تقسیم کرد: روابط مادی و روابط معنوی. روابط مادی مستقیماً در جریان فعالیت عملی انسان ایجاد می شود و توسعه می یابد و در اشکال مادی فرهنگ مادی (ایجاد، توزیع، مصرف ارزش های مادی) تثبیت می شود. روابط معنوی با ارزش های ایده آل مرتبط است: اخلاقی، هنری، فلسفی، مذهبی.

اغلب اوقات روابط عمومیتقسیم بر مناطق زندگی عمومی. در هر جامعه ای - صرف نظر از زبان، مذهب غالب، تاریخ، جهت گیری اقتصادی- چهار نوع فعالیت وجود دارد که برای حفظ و تداوم آن باید بازتولید شود. آنها اساس شکل گیری چهار حوزه اصلی زندگی عمومی و بر این اساس، چهار نوع روابط اجتماعی را تشکیل می دهند. بنابراین، آنها را برجسته می کنند

· روابط اقتصادی (روابط در فرآیند تولید مادی).

· روابط اجتماعی (روابط نظام ساز بین موضوعات زندگی اجتماعی). روابط سیاسی (با توجه به عملکرد قدرت در جامعه)؛

· روابط معنوی - فکری (با توجه به ارزشهای اخلاقی، مذهبی، زیبایی شناختی).

روابط اجتماعی تحت تأثیر فعالیتهای نظارتی انسان و جامعه به عنوان یک کل است. در عین حال، موقعیت و رفاه هر فرد و همچنین جهت و سرعت توسعه اجتماعی به ماهیت روابط برقرار شده در یک جامعه معین بستگی دارد. روابط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و معنوی افراد در هر جامعه ای که از نظر تاریخی تعریف شده است به طور عینی و عمدتاً مستقل از خواسته های یک فرد وجود دارد. اما سیستم روابط اجتماعی تنها بر اساس تلاش های خلاقانه بسیاری از مردم توسعه می یابد که فعالیت های عملی آنها باعث ایجاد روابط اجتماعی جدید می شود.

برای درک پدیده جامعه، باید تضادهای انسان را به عنوان یک "اتم" اجتماعی درک کرد و سپس ماهیت الگوهایی را درک کرد که مردم را در یک کل واحد، به یک "ارگانیسم" اجتماعی متحد می کند. اصولاً سه رویکرد اصلی برای توضیح این پیوندها و الگوها وجود دارد.

اولین مورد را می توان به عنوان طبیعت گرایانه تعیین کرد. ماهیت آن این است جامعه انسانیبه عنوان ادامه طبیعی قوانین طبیعت، دنیای حیوانات و در نهایت کیهان محسوب می شود. از این موقعیت ها، نوع ساختار اجتماعی و سیر تاریخ با ریتم فعالیت های خورشیدی و تابش کیهانی، ویژگی های محیط جغرافیایی و اقلیمی، ویژگی های انسان به عنوان یک موجود طبیعی، ژنتیکی، نژادی و جنسی او تعیین می شود. ویژگی ها جامعه به مثابه نوعی پدیدار طبیعی به نظر می رسد، بالاترین، اما به دور از "موفق ترین" و پایدارترین شکل گیری. این "آزمایش" طبیعت، به دلیل نقص آشکار انسان و شدت مشکلات ناقص جهانی، می تواند منجر به خودکشی بشریت شود. در چارچوب این جهت، همچنین فرض بر این است که جامعه می تواند شکل وجود خود را تغییر دهد، به فضا «رفته» و در آنجا دور جدیدی از تکامل خود را آغاز کند.

رویکرد دیگری را می توان «ایده آلیستی» نامید. در اینجا، جوهر پیوندهایی که افراد را در یک کل واحد متحد می کند، در مجموعه ای از ایده ها، باورها و اسطوره های خاص دیده می شود. تاریخ نمونه‌های بسیاری از وجود دولت‌های دینی را می‌شناسد، جایی که وحدت با یک ایمان تضمین می‌شود، که بدین وسیله تبدیل می‌شود. دین دولتی. بسیاری از رژیم های توتالیتر مبتنی بر یک ایدئولوژی دولتی واحد بودند که از این نظر به عنوان اسکلت ساختار اجتماعی عمل می کرد. بلندگوی این افکار معمولاً رهبر دینی یا «رهبر» ملت و مردم بود و برخی اقدامات تاریخی (جنگ، اصلاحات و ...) به اراده این شخص بستگی داشت که مبتنی بر یک نظام عقیدتی یا مذهبی معین بود. .

رویکرد سوم برای تبیین ساختار اجتماعی با تحلیل فلسفیارتباطات و روابط بین‌انسانی که در شرایط طبیعی مناسب و در حضور باورهای معین به وجود می‌آیند، اما دارای شخصیت خودکفا و تعیین‌کننده هستند. جامعه به عنوان یک کل ظاهر می شود، یک سیستم خاص، که به شیوه ای خاص به بخش هایی ساختار یافته است که به طور کامل قابل تقلیل نیست. با این درک، فرد بسته به جایگاهی که در جامعه دارد و مشارکت در روند کلی، خود را می شناسد. روابط بین مردم نه با توافق یا قرارداد، بلکه با رضایت اعضای جامعه (اجماع) تعیین می شود که قوانین عینی توسعه تاریخی را در نظر می گیرد.

در طول تاریخ، مردم کوشیده اند تا دلایل پیدایش جامعه و جهت توسعه آن را درک و تبیین کنند. در ابتدا، چنین توضیحاتی به شکل اسطوره‌ای، در داستان‌هایی درباره خدایان و قهرمانان، که خواسته‌ها و اعمالشان سرنوشت انسان‌ها را تعیین می‌کرد، ارائه می‌شد (به عنوان مثال، "ایلیاد" و "اودیسه" هومر).

آموزه های فلسفیدر مورد جامعه سرچشمه گرفته است دنیای باستان، زمانی که برای اولین بار تلاش شد تا دیدگاه جامعه به عنوان شکل خاصی از وجود که قوانین خاص خود را دارد اثبات شود. برای مثال، ارسطو جامعه را مجموعه ای از افراد انسانی تعریف می کند که برای ارضای غرایز اجتماعی گرد هم آمده اند. در قرون وسطی، تبیین های فلسفی زندگی اجتماعی مبتنی بر جزمات مذهبی بود. اورلیوس آگوستین و توماس آکویناس جامعه بشری را به عنوان نوع خاصی از موجودات، به عنوان نوعی از فعالیت های زندگی انسانی، که معنای آن از پیش تعیین شده توسط خدا، و مطابق با خواست خدا توسعه می یابد، درک کردند.

در دوره مدرن، این ایده که جامعه به طور طبیعی بر اساس توافق بین مردم بوجود آمد و توسعه یافت، رواج یافت. نمایندگان نظریه قرارداد (T. Hobbes، D. Locke، J.-J. Rousseau) موقعیت "حقوق طبیعی" هر شخص را که از بدو تولد دریافت می کند، اثبات کردند.

مفهوم جامعه مدنی در کاملترین شکل خود توسط فیلسوف آلمانیجی. هگل که آن را به عنوان یک ارتباط، ارتباط بین مردم از طریق هماهنگی نیازها، تقسیم کار، حفظ نظم متقابل تعریف کرد.

در قرن نوزدهم، همراه با فلسفه، یک علم خاص از جامعه - جامعه شناسی - شروع به شکل گیری کرد. این مفهوم معرفی شد فیلسوف فرانسوی O.Kontom. موضوع مطالعه این علم پیشرفت اجتماعی بود که عامل تعیین کننده آن به اعتقاد O.Comte رشد روحی و روانی نوع بشر است.

مرحله خاصی در توسعه مشکلات اجتماعیبه نظریه مارکسیسم تبدیل شد که بر اساس آن توسعه جامعه به عنوان یک فرآیند طبیعی تاریخی ظاهر می شود. به گفته مارکس، جامعه انسانی در توسعه خود از پنج شکل‌بندی اجتماعی-اقتصادی عبور می‌کند: کمونیستی بدوی، برده‌داری، فئودالی، سرمایه‌داری و کمونیستی. ملامت ها علیه مارکسیسم مربوط به این واقعیت است که در تنوع فرآیندهای تاریخیعوامل اقتصادی به منصه ظهور می رسند و تأثیر عناصر انسانی، اجتماعی و معنوی نقش ثانویه می یابد.

در پایان قرن نوزدهم، "فلسفه زندگی" محبوبیت پیدا کرد. نماینده آن ف. نیچه خواستار تجدید ارزیابی همه ارزش ها از منظر فردگرایی، اشرافیت فکری و اخلاقی شد. O. Spengler تاریخ را نه به عنوان یک کل واحد، بلکه به عنوان مجموعه ای از چرخه های بسته می نگریست که هر یک از آنها تاریخ فرهنگی یک قوم را نشان می دهد. او. اسپنگلر معتقد بود که جامعه اروپا وارد دوره انحطاط نهایی شده است.

در آغاز قرن بیستم، آثار فیلسوف بزرگ M. Weber که مشکلات کنش اجتماعی را مد نظر داشت، رواج یافت. آثار کی پوپر به تحلیل انواع احتمالی سازمان اجتماعی، تقابل بین توتالیتاریسم و ​​دموکراسی و مسئولیت فرد در انتخاب جامعه ای که در آن زندگی خواهد کرد اختصاص دارد.

در نیمه دوم قرن بیستم دانش فلسفیزندگی اجتماعی با مفاهیم ماهیت تکنولوژیک تکمیل شد. آرون، دی. بل، دبلیو روستو، ز. برژینسکی، آ. تافلر تعدادی از نظریه‌ها را مطرح کردند که فرآیندهای رخ‌داده در جامعه را با تغییرات در فناوری و فناوری توضیح می‌دادند. آنها سه مرحله اصلی را در توسعه جامعه شناسایی کردند:

· پیش صنعتی (کشاورزی)،

· صنعتی (توسعه یافته صنعتی)،

· فراصنعتی (تکنولوژی پیشرفته، با هدف نیازهای فردی هر فرد).

از آغاز قرن بیستم، تلاش های زیادی برای توضیح واقعیت اجتماعی با استفاده از علوم طبیعی صورت گرفته است: جغرافیا، زیست شناسی، روانشناسی، سایبرنتیک و ... اخیراو سینرژتیک (G. Spencer, M. Kovalevsky, Z. Freud, J. Piaget, I. Prigogine). این روند خود از نقطه نظر نزدیک شدن به علوم طبیعی و نظریه های اجتماعی.

بنابراین، تاریخ اندیشه فلسفی، از یک سو، قدرت رو به رشد را نشان می دهد دانش علمیدر حوزه روابط اجتماعی، و از سوی دیگر پیچیدگی روزافزون نظام های اجتماعی در حال توسعه را نشان می دهد. راه برون رفت از چنین تناقضی در مسیر شناخت قوانین کلی وجود و توسعه جامعه امکان پذیر است.

وجود پیوندهای پایدار بین همه اجزای جامعه و وحدت آنها هیچ گاه تردیدی را در میان فلاسفه ایجاد نکرده است. با این حال، رویکردهای متفاوتی برای درک ماهیت یکپارچگی جامعه وجود داشته و دارد. در تاریخ فلسفه، نظریه «اتمیستی» جامعه، نظریه «گروه های اجتماعی»، نظریه نهادهای اجتماعیو سازمان ها، نظریه «جامعه به عنوان یک ارگانیسم». امروزه بسیاری از فیلسوفان (پ. آلکسیف، و. کوخانوفسکی، آ. بوگولیوبوا، پ. گرچکو و...) از نظریه جامعه به عنوان یک سیستم استفاده می کنند. این سیستم دارای ویژگی های خاصی است:

· یکپارچگی (سیستم به عنوان یک کل بالاتر از عناصر فردی آن است).

· عملکرد (نقش هر عنصر به جایگاه آن در سیستم بستگی دارد).

· ساختار (پایداری نسبی اتصالات و روابط بین عناصر سیستم).

· وابستگی متقابل با محیط خارجی (هر سیستم عنصری از یک سیستم بزرگتر است و از یک سو به تکانه های این سیستم بزرگ بستگی دارد و از سوی دیگر خود بر محیط خارجی تأثیر می گذارد).

جامعه انسانی همه این ویژگی ها را دارد.

جامعه یک سیستم چند سطحی است. سطوح اصلی را می توان به صورت زیر نشان داد. سطح اول نقش های اجتماعی است که ساختار تعاملات اجتماعی را تعیین می کند. سطح دوم، گروه ها و نهادهای مختلف اجتماعی است که این نقش های اجتماعی در آنها توزیع شده است. سطح سوم فرهنگی است که الگوها را تعیین می کند فعالیت انسانی، از هنجارهای آزمایش شده توسط تجربه چندین نسل پشتیبانی و بازتولید می کند. سطح چهارم، نظام سیاسی است که روابط درونی را با اعمال قانونی تنظیم و تقویت می کند. سیستم اجتماعی.

جامعه یک سیستم خود بازتولید کننده، خودسازمانده، خودتنظیم کننده و پویا است که در روند تغییر مداوم است. منبع اصلی توسعه جامعه انرژی خلاق تجسم یافته در رفتار افراد است که همیشه در چارچوب مقررات تعیین شده نمی گنجد. به این انرژی نوآورانه نیز می گویند. این انرژی باعث تغییراتی در نظام های فرهنگی و نهادی جامعه می شود که به لطف مکانیسم های خودتنظیمی و کنترل درونی انجام می شود.

توسعه جامعه، به عنوان یک قاعده، با هدف ایجاد عناصر سیستمی پیچیده تر است. پویایی توسعه جامعه با دوره های متناوب شتاب فرآیندهای زندگی و کندی آنها، فروپاشی جزئی ساختارهای اجتماعی و بازگشت جزئی به گذشته همراه است.

البته هر فردی در یک جامعه خاص و در یک جامعه خاص متولد می شود دوران تاریخی. او نظام تثبیت شده ای از روابط اجتماعی می یابد که نمی توان آن را نادیده گرفت. اما او باید جایگاه و نقش خود را در این نظام مشخص کند. قدرت قوانین عینی جامعه چیزی مهلک نیست. همانطور که و. کوخانوفسکی، و. یاکولف، ال. ژاروف و تی. ماتیاش خاطرنشان می کنند، "تمام تاریخ حرکت بشریت به سوی آزادی و انسان گرایی در روابط اجتماعی است." امروزه بشریت در حال تجربه یک بحران اخلاقی و فرهنگی است که با ناتوانی در برقراری روابط هماهنگ بین جامعه و افراد، بین مردم، ملت ها و دولت ها همراه است.

ساختار اجتماعی جامعه شامل نگریستن به جامعه به عنوان یک سیستم یکپارچه با تمایز درونی است و بخش‌های مختلف این نظام ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. جوامع اجتماعی مختلف مردم در زندگی واقعیدائماً با یکدیگر تعامل دارند، به یکدیگر نفوذ می کنند. مثلاً روابط طبقاتی تأثیر زیادی بر روابط ملت ها دارد و روابط ملت ها نیز به نوبه خود تأثیر خاصی بر روابط طبقاتی دارد.

کل مجموعه پیچیده اجتماعات اجتماعی که در شرایط مدرن وجود دارد، فقط مجموعه ای از نیروهای اجتماعی موازی نیست، بلکه یک نظام اجتماعی ارگانیک، یک تمامیت اجتماعی کیفی تعریف شده است. پیچیدگی وجود و عملکرد ساختار اجتماعی جامعه در این واقعیت نهفته است که در آن جوامع مختلف اجتماعی، متقابل، در هم تنیده، در تعامل با یکدیگر، در عین حال به عنوان تشکیلات اجتماعی از نظر کیفی پایدار حفظ می شوند.

ساختار اجتماعی به معنای وسیع و محدود کلمه مورد توجه قرار می گیرد. ساختار اجتماعی به معنای وسیع کلمه شامل انواع مختلفساختار و نشان دهنده یک تقسیم عینی از جامعه بر اساس ویژگی های مختلف و حیاتی است. مهم‌ترین بخش‌های این ساختار به معنای وسیع کلمه عبارتند از: اجتماعی-طبقه‌ای، اجتماعی-حرفه‌ای، اجتماعی-جمعیتی، قومیتی، سکونتگاهی و غیره.

ساختار اجتماعی در معنای محدود کلمه، ساختار طبقاتی اجتماعی، مجموعه ای از طبقات، اقشار و گروه های اجتماعی است که در وحدت و تعامل هستند. در اصطلاح تاریخی، ساختار اجتماعی جامعه به معنای وسیع کلمه خیلی زودتر از ساختار طبقاتی اجتماعی ظاهر شد. بنابراین، به ویژه، جوامع قومی مدت ها قبل از تشکیل طبقات، در شرایط جامعه بدوی ظاهر شدند. ساختار طبقات اجتماعی با ظهور طبقات و دولت شروع به توسعه کرد. اما به هر شکلی، در طول تاریخ رابطه نزدیکی بین عناصر مختلف ساختار اجتماعی وجود داشته است. علاوه بر این، در دوره های خاص، جوامع مختلف اجتماعی (طبقات، ملت ها یا سایر جوامع مردمی) شروع به ایفای نقش رهبری در رویدادهای تاریخی.

ساختار اجتماعی جامعه ماهیت تاریخی مشخصی دارد. هر شکل گیری اجتماعی-اقتصادی ساختار اجتماعی خاص خود را دارد، چه به معنای وسیع و چه به معنای محدود کلمه، که در هر یک از آنها جوامع اجتماعی خاصی نقش تعیین کننده ای دارند. بنابراین، به خوبی شناخته شده است که بورژوازی چه نقش بزرگی در توسعه اقتصاد، تجارت، علم و فرهنگ در دوران رنسانس در کشورها ایفا کرد. اروپای غربی. نقش روشنفکران روسیه در توسعه زندگی اجتماعی در روسیه در قرن نوزدهم کم اهمیت نبود.

در این راستا لازم است به طور جداگانه به نقش ساختار طبقاتی اجتماعی و نقش طبقات، روابط طبقاتی در ساختار اجتماعی جامعه بپردازیم. حقایق تاریخی بسیار زیادی شناخته شده است که نشان می دهد این طبقات و روابط آنها بود که تأثیر زیادی در زندگی اجتماعی جامعه گذاشت، زیرا در جامعه طبقاتی است که مهمترین منافع اقتصادی مردم تجسم می یابد. بنابراین ساختار طبقاتی اجتماعی جامعه نقش پیشرو در آن ایفا می کند زندگی اجتماعیجامعه با این حال، به ویژه در شرایط مدرن، اهمیت کمتری به سایر جوامع اجتماعی مردم (قومی، حرفه ای، اجتماعی و جمعیتی و غیره) تعلق ندارد.

در مورد ساختار جامعه مدرن، باید از ویژگی اجتماعی و طبقاتی آن صحبت کرد. فلسفه و جامعه شناسی (به عنوان علم جامعه) امروزه از این واقعیت سرچشمه می گیرد که گروه های اجتماعی مجموعه های نسبتاً پایداری از مردم هستند که دارای ارزش ها، علایق و هنجارهای رفتاری مشترک هستند. گروه های اجتماعی بزرگ عبارتند از: طبقات اجتماعی; اقشار اجتماعی؛ گروه های حرفه ای؛ جوامع قومی (ملت، ملیت، قبیله)؛ گروه های سنی (جوانان، مستمری بگیران). گروه های اجتماعی کوچک که ویژگی خاص آنها تماس مستقیم اعضای آن است، عبارتند از: خانواده، تیم تولید، کلاس مدرسه، جوامع محله، شرکت های دوستانه. طبقه اجتماعی به گروه اجتماعی بزرگی اطلاق می شود که در نگرش به ابزار تولید و دارایی متفاوت است. خصلت طبقاتی ساختار جامعه ریشه های عینی دارد، زیرا مرتبط با جایگاه یک طبقه معین در تولید. با این حال، به نظر من، امروز کاملاً اشتباه است که طبقات و مبارزه طبقاتی را موتور اصلی تاریخ بدانیم (همانطور که بنیانگذاران مارکسیسم-لنینیسم کردند). انقلاب علمی و فناوریپیشرفت اجتماعی بشریت را به پاک شدن تدریجی تفاوت بین کار روحی و جسمی و همچنین افراد طبقات مختلف جامعه سوق داد.

امروزه تغییرات بسیار مهمی در ساختار اجتماعی و طبقاتی جامعه در حال رخ دادن است. دو شرایط در اینجا نقش مهمی دارند. اولاً، بیش از نیمی از جمعیت سیاره ما به سبک زندگی شهری روی آورده اند. تقریباً در تمام کشورهای جهان، امروزه آموزش مهمترین حوزه توسعه اجتماعی محسوب می شود. فرد، شعور، تفکر و خلاقیت او در زندگی جامعه مدرن به منصه ظهور می رسد. ثانیاً، تقریباً پنجاه سال است که یک انتقال تدریجی به یک مدل اطلاعاتی توسعه انسانی صورت گرفته است، جایی که مرز بین تولید و مصرف مبهم است، جایی که فعالیت های انسانی در درجه اول با اطلاعات و دانش به عنوان منبع اصلی توسعه مرتبط است.

علاوه بر ساختار طبقاتی اجتماعی جامعه، هر فرد در ساختار حرفه ای نیز قرار می گیرد. ساختار حرفه ای جامعه ترکیب جمعیتی است که در اقتصاد به کار (در یک صنعت خاص) و حرفه ها (با در نظر گرفتن صلاحیت ها و تحصیلات) اشتغال دارند.

هر فردی نیز در محیط فرهنگی، ساختار سکونتگاهی (شهر، روستا)، خانواده و غیره قرار می گیرد. بنابراین می بینیم که درهم تنیدگی پیچیده ای از ساختار اجتماعی جامعه در حال ایجاد است. در اینجا نیز توجه به این نکته بسیار مهم است که فرد می تواند در طول زندگی خود تعلقات طبقاتی و حرفه خود را تغییر دهد. تنها ویژگی های جنسیتی، قومیتی و فرهنگی عناصر پایدار ساختار مدرن جامعه هستند.

شناخت ماهیت، محتوا و الگوهای توسعه جامعه مهمترین نقطه شروع در کل نظام مطالعات فلسفی زندگی انسان و انسانیت به عنوان یک کل است. این طبیعی است، زیرا اشکال وجودی افراد، رفاه مادی، معنویت، خوشبختی یا ناملایمات آنها تا حد زیادی بستگی به جامعه ای دارد که در آن متولد شده اند، به عنوان یک فرد شکل گرفته اند، توانایی های خود را نشان داده اند، موقعیت اجتماعی به دست آورده اند، اهمیت برای جامعه دارند. خانواده، ملت، دولت، همه بشریت، بالاخره.

بنابراین، جامعه مجموعه ای از اشکال تثبیت شده تاریخی فعالیت مشترک مردم است. در معنای محدودتر، جامعه یک نوع خاص از سیستم اجتماعی است، شکل خاصی از روابط اجتماعی.

روابط اجتماعی پیوندهای متنوعی بین گروه‌های اجتماعی، ملت‌ها، جوامع مذهبی و نیز درون آنها در فرآیند فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنهاست.

تدریس خصوصی

برای مطالعه یک موضوع به کمک نیاز دارید؟

متخصصان ما در مورد موضوعات مورد علاقه شما مشاوره یا خدمات آموزشی ارائه خواهند داد.
درخواست خود را ارسال کنیدبا نشان دادن موضوع در حال حاضر برای اطلاع از امکان اخذ مشاوره.

موضوع درس تصویری "جامعه و روابط عمومی" سوالات زیادی را در بین معلمان ایجاد می کند. در همان ابتدای درس، شما قادر خواهید بود بفهمید که چه دانشی از مطالعات اجتماعی به دست خواهید آورد. چندین حوزه از این علم برای درک فرآیندهای رخ داده در آن ضروری است دنیای مدرن. شما یاد خواهید گرفت که جامعه چیست و چگونه با مردم تعامل دارد.

موضوع: جامعه

درس: جامعه و روابط عمومی

سلام. امروز مطالعه درس مطالعات اجتماعی را آغاز می کنیم. این نام رایج برای مجموعه ای از علوم است که جامعه را به عنوان یک کل و روابط اجتماعی مطالعه می کنند.

در میان رشته‌هایی که امروزه در مدرسه مورد مطالعه قرار می‌گیرند، این مطالعات اجتماعی است که بیشترین سؤال را مطرح می‌کند. این امر هم به دلیل چندمعنی بودن این اصطلاح و هم به دلیل اختلافات دیرینه بر سر ضرورت آن است.

دوره مطالعات اجتماعی به چندین بخش تقسیم می شود - دو بخش اساسی ("جامعه" و "انسان") و چهار بخش که شامل سیاست و قانون، اقتصاد، حوزه های اجتماعی و معنوی است (شکل 1).

برنج. 1. ساختار درس "مطالعات اجتماعی"

چهار بخش آخر را می توان به هر ترتیبی مطالعه کرد. اما ما گفتگو را با بخش "جامعه" آغاز می کنیم.

اصطلاح «جامعه» یک تعریف درست ندارد. می توان آن را در یک مفهوم محدود و گسترده در نظر گرفت.

برنج. 2. جامعه و طبیعت

در مفهوم وسیع، جامعه بخشی از جهان است که از طبیعت جدا شده، اما با آن ارتباط تنگاتنگی دارد، که شامل اشکال و روش های اتحاد و تعامل افراد است که وابستگی همه جانبه آنها به یکدیگر را منعکس می کند (شکل 2). دوره مطالعات اجتماعی در درجه اول جامعه را به معنای وسیع کلمه مطالعه می کند.

از نقطه نظر رسمی، ما واقعاً می توانیم از هم جدا شویم جهان موجودبه دو بخش - طبیعت و جامعه. تنها شیئی که هم زمان به طبیعت و جامعه تعلق دارد، انسان است.

همچنین درک محدودی از جامعه وجود دارد. در این بیانیه آمده است: «جامعه گروهی پایدار از مردم است که قلمرو خاصی را اشغال کرده، دارای فرهنگ مشترک هستند، احساس وحدت را تجربه می‌کنند و خود را موجودی مستقل می‌دانند».

اگر جامعه را به معنای محدود کلمه در نظر بگیریم، می توان تعدادی از ویژگی های جامعه را نام برد. این یک قلمرو مشترک، یکپارچگی و ثبات، خودکفایی و در نهایت، توسعه سیستم های مشترک هنجارها و ارزش هایی است که زیربنای پیوندهای اجتماعی است.

این درک از جامعه را می توان برای هر گروه اجتماعی - شهروندان یک ایالت یا اعضای یک خانواده - به کار برد. جمعیت یکپارچگی و ثبات ندارد و بنابراین جامعه نیست.

اما تعاریف جامعه به همین جا ختم نمی شود. در علم مدرنحداقل چهار گزینه دیگر برای درک این اصطلاح وجود دارد. بنابراین، جامعه را می نامیم:

1) مرحله تاریخی توسعه انسانی ("جامعه بدوی"، "جامعه فئودالی")؛

2) ساکنان یک کشور خاص، شهروندان یک دولت خاص ("جامعه فرانسه").

3) انجمن افراد برای هر هدف ("جامعه ورزشی"، "جامعه برای حفاظت از طبیعت").

4) حلقه ای از مردم که با یک موقعیت، منشاء، منافع مشترک متحد شده اند ("جامعه نجیب"، "جامعه عالی").

همانطور که می بینید، تعداد گزینه ها برای درک اصطلاح "جامعه" بسیار زیاد است.

جامعه توسط علومی به نام علوم اجتماعی مورد مطالعه قرار می گیرد. برخی جامعه را در استاتیک مطالعه می کنند، در حالی که برخی دیگر در دینامیک مطالعه می کنند. تنها علمی که جامعه را در توسعه بررسی می کند، تاریخ است. فلسفه مقام فراعلم را دارد.

مهم نیست که اصطلاح «جامعه» را چگونه در نظر بگیریم، در هر صورت یک سیستم است. به یاد بیاوریم که یک سیستم از عناصر و ارتباطات بین آنها تشکیل شده است. به همین ترتیب، جامعه نه تنها از افراد، بلکه از موقعیت های اجتماعی، نهادهای اجتماعی و روابط اجتماعی تشکیل شده است.

این روابط اجتماعی است که جامعه را به یک سیستم تبدیل می کند. آنچه برای یک جامعه تعیین کننده است تعداد اعضای آن نیست، بلکه پیوند و یکپارچگی آنهاست.

بیایید نظام جامعه را در نظر بگیریم (شکل 3). چهار کره (زیر سیستم) را متمایز می کند. همه آنها به هم متصل هستند. بیایید نظام جامعه را در نظر بگیریم (شکل 3). چهار کره (زیر سیستم) را متمایز می کند. همه آنها به هم متصل هستند.


برنج. 3. نظام جامعه

کارل مارکس سیستم جامعه را تا حدودی متفاوت می بیند. نمودار او شامل سه حوزه زندگی اجتماعی است (شکل 4).

برنج. 4. نظام جامعه از نظر ک. مارکس

بیایید کارکردهای جامعه را در نظر بگیریم. اصلی ترین آنها به اصطلاح عملکردهای سیستم هستند - حفظ خود و خود بهبود جامعه به عنوان یک سیستم.

کارکردهای جامعه

1. تولید کالاها و خدمات مادی.

2. تولید مثل (تولید بیولوژیکی یک فرد، و همچنین تجدید روزانه قوا و توانایی های او) و اجتماعی شدن یک فرد (آسان سازی نقش های اجتماعی توسط انسان).

3. تولید معنوی و تنظیم فعالیت های مردم (ایجاد ارزش های معنوی - هنر، دین، فلسفه، معیارهای اخلاقی).

4. توزیع محصولات کار (فعالیت) در فرآیند مبادله کالاهای تولید شده، نیروی انسانی و ارزش های معنوی.

5. تنظیم و مدیریت فعالیت ها و رفتار مردم (تعیین قوانین و هنجارها و همچنین اجرای آنها).

حداقل دو و نیم هزار سال است که دانش عمومی وجود داشته است (اگر آن را سرآغاز پیدایش فلسفه در یونان باستانو چین باستان) بسیاری از نظریه های جامعه ظاهر شده است. بیایید به برخی از آنها نگاه کنیم.

نظریه های مکانیکی جامعه.

نظریه های زیست شناختی جامعه.

نظریه های روانشناختی جامعه.

کارکردگرایی

مارکسیسم

این تفاوت در رویکردهای جامعه تا حد زیادی به این دلیل است که جامعه مدام در حال تغییر است. دفعه بعد در مورد چگونگی پیدایش جامعه صحبت خواهیم کرد. و درس امروز ما به پایان رسید. از توجه شما متشکرم

مناقشات پیرامون مطالعات اجتماعی

در برنامه درسی مدرسهشاید هیچ موضوع دیگری به اندازه مطالعات اجتماعی بحث و جدل ایجاد نکند. این در درجه اول ناشی از سرنوشت سخت این آیتم در کشور ما است.

مطالعات اجتماعی برای اولین بار در برنامه درسی مدارس در دهه 1920 ظاهر شد. سپس این نام به یک رشته ترکیبی عجیب داده شد که شامل علوم سیاسی و جامعه شناسی نبود (آنها هنوز وجود نداشتند)، بلکه تاریخ، جغرافیا، مبانی فلسفه و حجم زیادی از تبلیغات را شامل می شد. در آن زمان تاریخ به طور جداگانه مورد مطالعه قرار نمی گرفت.

در سال 1934، با تصمیم رهبری اتحاد جماهیر شوروی، تاریخ به عنوان یک موضوع جداگانه به برنامه درسی مدرسه بازگشت. دانش در مورد جامعه اکنون در دوره های تاریخ مطالعه می شود. در اواسط دهه 1960، یک موضوع جداگانه دوباره در مدرسه ظاهر شد، اکنون تحت نام "مطالعات اجتماعی" (بعضی از معلمان مدرسه هنوز هم مطالعات اجتماعی را به این روش می نامند). بخش جداگانه ای از دوره موضوع ویژه "قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی" بود که در کلاس هشتم مورد مطالعه قرار گرفت.

در سال 1998، موضوع "مطالعات اجتماعی" دوباره در برنامه درسی مدرسه ظاهر شد.

آیا رابینسون یک جامعه است؟

این سوال که آیا رابینسون یک جامعه است بسیار ساده به نظر می رسد. البته نه. البته خود رابینسون یک جامعه نیست. با این حال، نظریه هایی وجود دارد که رابینسوناد نامیده می شود.

اما آیا می توان گفت که رابینسون کاملاً از جامعه جدا شده است؟ او یک تقویم نگه می دارد، کتاب مقدس می خواند، لباس می پوشد و حتی در چنین شرایطی انگلیسی می ماند.

داروینیسم اجتماعی

در میان مفاهیم بیولوژیکی قرن 19 و 20، داروینیسم اجتماعی از محبوبیت خاصی برخوردار است که در چارچوب آن بسیاری از فرآیندهای اجتماعی به عنوان آنالوگ های بیولوژیکی در نظر گرفته می شوند.

بنیانگذار داروینیسم اجتماعی محسوب می شود فیلسوف انگلیسیو هربرت اسپنسر، جامعه شناس (شکل 5)، که اصطلاح "بقای شایسته" ("بقای شایسته") را پیشنهاد کرد.

برنج. 5. هربرت اسپنسر

در سال 1883، پزشک انگلیسی فرانسیس گالتون (شکل 6) اصطلاح "اوژنیک" را برای اشاره به دکترین بهبود کیفیت های ذاتی یک نژاد ابداع کرد.

برنج. 6. فرانسیس گالتون

ادبیات برای درس

1. کتاب درسی: مطالعات اجتماعی. کتاب درسی دانش آموزان پایه دهم موسسات آموزش عمومی. سطح پایه. اد. L. N. Bogolyubova. M.: OJSC "کتاب های درسی مسکو"، 2008.

مفهوم جامعه بسیار چندوجهی است. می توان آن را به گروه های نسبتاً کوچکی از مردم نسبت داد که بر اساس مبنایی که برای آنها مهم است متحد شده اند، به عنوان مثال، جوامع ورزشکاران، سیاستمداران، دوستداران حیوانات.

جامعه را می توان به عنوان یک کشور جداگانه درک کرد، به عنوان مثال، جامعه روسیه یا آمریکا. برای توصیف تشکیلات بین قومی و بین دولتی پایدار، از مفهوم جامعه (جامعه اروپایی) استفاده می شود.

جامعه همچنین از کل بشریت به عنوان بخشی معین و نسبتاً منزوی از طبیعت، به عنوان حامل عقل، منبع فرهنگ، به عنوان شکلی جهانی از وجود انسان یاد می کند.

وقتی لازم است بر برخی ویژگی های اساسی جامعه تأکید شود، از انواع آن صحبت می کنند. بر اساس فناوری، جوامع پیش صنعتی، صنعتی و فراصنعتی متمایز می شوند. بر اساس مبانی مذهبی: مسیحی، مسلمان، بودایی، کنفوسیوس. بر مبناي ملي: آلماني، فرانسوي و... هر كدام گرچه در ويژگي هاي خاص خود با ديگران متفاوت هستند، اما تابع قوانين كلي هستند.

در فلسفه، درک جامعه با ایده مجموعه ای تاریخی از افراد مرتبط با فعالیت های زندگی مشترک مرتبط است. ویژگی اصلی جامعه یکپارچگی ارگانیک، سیستماتیک آن است، زیرا مردم در آن بر اساس یک روش زندگی مشترک لازم برای آنها متحد می شوند. ویژگی های اصلی هر جامعه عبارتند از: جمعیت تثبیت شده تاریخی. جامعه قلمرو؛ روش خاصی از زندگی؛ نظم روابط (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی)؛ زبان مشترک، فرهنگ معنوی و سنت ها؛ سازمان قدرت و مدیریت

عناصر اصلی هر نظام اجتماعی رعیت آن هستند. موضوع اصلی فعالیت های جامعه البته یک شخص است. با این حال، گروه ها و انجمن های مختلف مردم نیز می توانند به عنوان سوژه های جامعه عمل کنند:

o سن (جوانان، بازنشستگان)؛

o حرفه ای (پزشکان، معلمان، معدنچیان)؛

o قومی (ملیت، ملت)؛

o مذهبی (کلیسا، فرقه)؛

o سیاسی (احزاب، جبهه های مردمی، ایالت ها).

جامعه تنها به لطف وجود روابط پایدار بین افراد جامعه وجود دارد و توسعه می یابد. اشکال مختلف تعامل بین افراد، ارتباطاتی که بین موجودات اجتماعی یا درون آنها ایجاد می شود، روابط اجتماعی نامیده می شود.

روابط اجتماعی را می توان به دو گروه بزرگ تقسیم کرد: روابط مادی و روابط معنوی. روابط مادی مستقیماً در جریان فعالیت عملی انسان ایجاد می شود و توسعه می یابد و در اشکال مادی فرهنگ مادی (ایجاد، توزیع، مصرف ارزش های مادی) تثبیت می شود. روابط معنوی با ارزش های ایده آل مرتبط است: اخلاقی، هنری، فلسفی، مذهبی.

اغلب روابط عمومی به حوزه های زندگی عمومی تقسیم می شود. در هر جامعه ای - صرف نظر از زبان، مذهب غالب، تاریخ، جهت گیری اقتصادی- چهار نوع فعالیت وجود دارد که برای حفظ و تداوم آن باید بازتولید شود. آنها اساس شکل گیری چهار حوزه اصلی زندگی عمومی و بر این اساس، چهار نوع روابط اجتماعی را تشکیل می دهند. بنابراین، آنها را برجسته می کنند

· روابط اقتصادی (روابط در فرآیند تولید مادی).

· روابط اجتماعی (روابط نظام ساز بین موضوعات زندگی اجتماعی). روابط سیاسی (با توجه به عملکرد قدرت در جامعه)؛

· روابط معنوی - فکری (با توجه به ارزشهای اخلاقی، مذهبی، زیبایی شناختی).

روابط اجتماعی تحت تأثیر فعالیتهای نظارتی انسان و جامعه به عنوان یک کل است. در عین حال، موقعیت و رفاه هر فرد و همچنین جهت و سرعت توسعه اجتماعی به ماهیت روابط برقرار شده در یک جامعه معین بستگی دارد. روابط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و معنوی افراد در هر جامعه ای که از نظر تاریخی تعریف شده است به طور عینی و عمدتاً مستقل از خواسته های یک فرد وجود دارد. اما سیستم روابط اجتماعی تنها بر اساس تلاش های خلاقانه بسیاری از مردم توسعه می یابد که فعالیت های عملی آنها باعث ایجاد روابط اجتماعی جدید می شود.

برای درک پدیده جامعه، باید تضادهای انسان را به عنوان یک "اتم" اجتماعی درک کرد و سپس ماهیت الگوهایی را درک کرد که مردم را در یک کل واحد، به یک "ارگانیسم" اجتماعی متحد می کند. اصولاً سه رویکرد اصلی برای توضیح این پیوندها و الگوها وجود دارد.

اولین مورد را می توان به عنوان طبیعت گرایانه تعیین کرد. ماهیت آن این است که جامعه انسانی به عنوان ادامه طبیعی قوانین طبیعت، دنیای حیوانات و در نهایت کیهان دیده می شود. از این موقعیت ها، نوع ساختار اجتماعی و سیر تاریخ با ریتم فعالیت های خورشیدی و تابش کیهانی، ویژگی های محیط جغرافیایی و اقلیمی، ویژگی های انسان به عنوان یک موجود طبیعی، ژنتیکی، نژادی و جنسی او تعیین می شود. ویژگی ها جامعه به مثابه نوعی پدیدار طبیعی به نظر می رسد، بالاترین، اما به دور از "موفق ترین" و پایدارترین شکل گیری. این "آزمایش" طبیعت، به دلیل نقص آشکار انسان و شدت مشکلات ناقص جهانی، می تواند منجر به خودکشی بشریت شود. در چارچوب این جهت، همچنین فرض بر این است که جامعه می تواند شکل وجود خود را تغییر دهد، به فضا «رفته» و در آنجا دور جدیدی از تکامل خود را آغاز کند.

رویکرد دیگری را می توان «ایده آلیستی» نامید. در اینجا، جوهر پیوندهایی که افراد را در یک کل واحد متحد می کند، در مجموعه ای از ایده ها، باورها و اسطوره های خاص دیده می شود. تاریخ نمونه‌های زیادی از وجود دولت‌های دین‌سالار را می‌شناسد، جایی که وحدت با یک ایمان تضمین می‌شود، که بدین وسیله به دین دولتی تبدیل می‌شود. بسیاری از رژیم های توتالیتر مبتنی بر یک ایدئولوژی دولتی واحد بودند که از این نظر به عنوان اسکلت ساختار اجتماعی عمل می کرد. بلندگوی این افکار معمولاً رهبر دینی یا «رهبر» ملت و مردم بود و برخی اقدامات تاریخی (جنگ، اصلاحات و ...) به اراده این شخص بستگی داشت که مبتنی بر یک نظام عقیدتی یا مذهبی معین بود. .

رویکرد سوم برای تبیین ساختار اجتماعی با تحلیل فلسفی پیوندها و روابط بین‌انسانی همراه است که در شرایط طبیعی مناسب و در حضور باورهای معین به وجود می‌آیند، اما شخصیتی خودکفا و تعیین‌کننده دارند. جامعه به عنوان یک کل ظاهر می شود، یک سیستم خاص، که به شیوه ای خاص به بخش هایی ساختار یافته است که به طور کامل قابل تقلیل نیست. با این درک، فرد بسته به جایگاهی که در جامعه دارد و مشارکت در روند کلی، خود را می شناسد. روابط بین مردم نه با توافق یا قرارداد، بلکه با رضایت اعضای جامعه (اجماع) تعیین می شود که قوانین عینی توسعه تاریخی را در نظر می گیرد.

در طول تاریخ، مردم کوشیده اند تا دلایل پیدایش جامعه و جهت توسعه آن را درک و تبیین کنند. در ابتدا، چنین توضیحاتی به شکل اسطوره‌ای، در داستان‌هایی درباره خدایان و قهرمانان، که خواسته‌ها و اعمالشان سرنوشت انسان‌ها را تعیین می‌کرد، ارائه می‌شد (به عنوان مثال، "ایلیاد" و "اودیسه" هومر).

آموزه های فلسفی در مورد جامعه در دنیای باستان سرچشمه گرفت، زمانی که برای اولین بار تلاش شد تا دیدگاه جامعه به عنوان شکل خاصی از هستی که قوانین خاص خود را دارد اثبات کند. برای مثال، ارسطو جامعه را مجموعه ای از افراد انسانی تعریف می کند که برای ارضای غرایز اجتماعی گرد هم آمده اند. در قرون وسطی، تبیین های فلسفی زندگی اجتماعی مبتنی بر جزمات مذهبی بود. اورلیوس آگوستین و توماس آکویناس جامعه بشری را به عنوان نوع خاصی از موجودات، به عنوان نوعی از فعالیت های زندگی انسانی، که معنای آن از پیش تعیین شده توسط خدا، و مطابق با خواست خدا توسعه می یابد، درک کردند.

در دوره مدرن، این ایده که جامعه به طور طبیعی بر اساس توافق بین مردم بوجود آمد و توسعه یافت، رواج یافت. نمایندگان نظریه قرارداد (T. Hobbes، D. Locke، J.-J. Rousseau) موقعیت "حقوق طبیعی" هر شخص را که از بدو تولد دریافت می کند، اثبات کردند.

مفهوم جامعه مدنی در کاملترین شکل خود توسط فیلسوف آلمانی G. Hegel توسعه یافت که آن را به عنوان یک ارتباط، ارتباط بین مردم از طریق هماهنگی نیازها، تقسیم کار و حفظ نظم متقابل تعریف کرد.

در قرن نوزدهم، همراه با فلسفه، یک علم خاص از جامعه - جامعه شناسی - شروع به شکل گیری کرد. این مفهوم توسط فیلسوف فرانسوی O. Comte مطرح شد. موضوع مطالعه این علم پیشرفت اجتماعی بود که عامل تعیین کننده آن به اعتقاد O.Comte رشد روحی و روانی نوع بشر است.

مرحله معینی در توسعه مشکلات اجتماعی نظریه مارکسیسم بود که بر اساس آن توسعه جامعه به عنوان یک فرآیند طبیعی تاریخی ظاهر می شود. به گفته مارکس، جامعه انسانی در توسعه خود از پنج شکل‌بندی اجتماعی-اقتصادی عبور می‌کند: کمونیستی بدوی، برده‌داری، فئودالی، سرمایه‌داری و کمونیستی. ملامت ها بر مارکسیسم به این دلیل است که در تنوع فرآیندهای تاریخی، عوامل اقتصادی به منصه ظهور می رسند و تأثیر عناصر انسانی، اجتماعی و معنوی نقشی فرعی داده می شود.

در پایان قرن نوزدهم، "فلسفه زندگی" محبوبیت پیدا کرد. نماینده آن ف. نیچه خواستار تجدید ارزیابی همه ارزش ها از منظر فردگرایی، اشرافیت فکری و اخلاقی شد. O. Spengler تاریخ را نه به عنوان یک کل واحد، بلکه به عنوان مجموعه ای از چرخه های بسته می نگریست که هر یک از آنها تاریخ فرهنگی یک قوم را نشان می دهد. او. اسپنگلر معتقد بود که جامعه اروپا وارد دوره انحطاط نهایی شده است.

مفهوم جامعه بسیار چندوجهی است. می توان آن را به گروه های نسبتاً کوچکی از مردم نسبت داد که بر اساس مبنایی که برای آنها مهم است متحد شده اند، به عنوان مثال، جوامع ورزشکاران، سیاستمداران، دوستداران حیوانات.

جامعه را می توان به عنوان یک کشور جداگانه درک کرد، به عنوان مثال، جامعه روسیه یا آمریکا. برای توصیف تشکیلات بین قومی و بین دولتی پایدار، از مفهوم جامعه (جامعه اروپایی) استفاده می شود.

جامعه همچنین از کل بشریت به عنوان بخشی معین و نسبتاً منزوی از طبیعت، به عنوان حامل عقل، منبع فرهنگ، به عنوان شکلی جهانی از وجود انسان یاد می کند.

وقتی لازم است بر برخی ویژگی های اساسی جامعه تأکید شود، از انواع آن صحبت می کنند. بر اساس فناوری، جوامع پیش صنعتی، صنعتی و فراصنعتی متمایز می شوند. بر اساس مبانی مذهبی: مسیحی، مسلمان، بودایی، کنفوسیوس. بر مبناي ملي: آلماني، فرانسوي و... هر كدام گرچه در ويژگي هاي خاص خود با ديگران متفاوت هستند، اما تابع قوانين كلي هستند.

در فلسفه، درک جامعه با ایده مجموعه ای تاریخی از افراد مرتبط با فعالیت های زندگی مشترک مرتبط است. ویژگی اصلی جامعه یکپارچگی ارگانیک، سیستماتیک آن است، زیرا مردم در آن بر اساس یک روش زندگی مشترک لازم برای آنها متحد می شوند. ویژگی های اصلی هر جامعه عبارتند از: جمعیت تثبیت شده تاریخی. جامعه قلمرو؛ روش خاصی از زندگی؛ نظم روابط (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی)؛ زبان مشترک، فرهنگ معنوی و سنت ها؛ سازمان قدرت و مدیریت

عناصر اصلی هر نظام اجتماعی رعیت آن هستند. موضوع اصلی فعالیت های جامعه البته یک شخص است. با این حال، گروه ها و انجمن های مختلف مردم نیز می توانند به عنوان سوژه های جامعه عمل کنند:

o سن (جوانان، بازنشستگان)؛

o حرفه ای (پزشکان، معلمان، معدنچیان)؛

o قومی (ملیت، ملت)؛

o مذهبی (کلیسا، فرقه)؛

o سیاسی (احزاب، جبهه های مردمی، ایالت ها).

جامعه تنها به لطف وجود روابط پایدار بین افراد جامعه وجود دارد و توسعه می یابد. اشکال مختلف تعامل بین افراد، ارتباطاتی که بین موجودات اجتماعی یا درون آنها ایجاد می شود، روابط اجتماعی نامیده می شود.

روابط اجتماعی را می توان به دو گروه بزرگ تقسیم کرد: روابط مادی و روابط معنوی. روابط مادی مستقیماً در جریان فعالیت عملی انسان ایجاد می شود و توسعه می یابد و در اشکال مادی فرهنگ مادی (ایجاد، توزیع، مصرف ارزش های مادی) تثبیت می شود. روابط معنوی با ارزش های ایده آل مرتبط است: اخلاقی، هنری، فلسفی، مذهبی.

اغلب روابط عمومی به حوزه های زندگی عمومی تقسیم می شود. در هر جامعه ای - صرف نظر از زبان، مذهب غالب، تاریخ، جهت گیری اقتصادی- چهار نوع فعالیت وجود دارد که برای حفظ و تداوم آن باید بازتولید شود. آنها اساس شکل گیری چهار حوزه اصلی زندگی عمومی و بر این اساس، چهار نوع روابط اجتماعی را تشکیل می دهند. بنابراین، آنها را برجسته می کنند

· روابط اقتصادی (روابط در فرآیند تولید مادی).

· روابط اجتماعی (روابط نظام ساز بین موضوعات زندگی اجتماعی). روابط سیاسی (با توجه به عملکرد قدرت در جامعه)؛

· روابط معنوی - فکری (با توجه به ارزشهای اخلاقی، مذهبی، زیبایی شناختی).

روابط اجتماعی تحت تأثیر فعالیتهای نظارتی انسان و جامعه به عنوان یک کل است. در عین حال، موقعیت و رفاه هر فرد و همچنین جهت و سرعت توسعه اجتماعی به ماهیت روابط برقرار شده در یک جامعه معین بستگی دارد. روابط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و معنوی افراد در هر جامعه ای که از نظر تاریخی تعریف شده است به طور عینی و عمدتاً مستقل از خواسته های یک فرد وجود دارد. اما سیستم روابط اجتماعی تنها بر اساس تلاش های خلاقانه بسیاری از مردم توسعه می یابد که فعالیت های عملی آنها باعث ایجاد روابط اجتماعی جدید می شود.

برای درک پدیده جامعه، باید تضادهای انسان را به عنوان یک "اتم" اجتماعی درک کرد و سپس ماهیت الگوهایی را درک کرد که مردم را در یک کل واحد، به یک "ارگانیسم" اجتماعی متحد می کند. اصولاً سه رویکرد اصلی برای توضیح این پیوندها و الگوها وجود دارد.

اولین مورد را می توان به عنوان طبیعت گرایانه تعیین کرد. ماهیت آن این است که جامعه انسانی به عنوان ادامه طبیعی قوانین طبیعت، دنیای حیوانات و در نهایت کیهان دیده می شود. از این موقعیت ها، نوع ساختار اجتماعی و سیر تاریخ با ریتم فعالیت های خورشیدی و تابش کیهانی، ویژگی های محیط جغرافیایی و اقلیمی، ویژگی های انسان به عنوان یک موجود طبیعی، ژنتیکی، نژادی و جنسی او تعیین می شود. ویژگی ها جامعه به مثابه نوعی پدیدار طبیعی به نظر می رسد، بالاترین، اما به دور از "موفق ترین" و پایدارترین شکل گیری. این "آزمایش" طبیعت، به دلیل نقص آشکار انسان و شدت مشکلات ناقص جهانی، می تواند منجر به خودکشی بشریت شود. در چارچوب این جهت، همچنین فرض بر این است که جامعه می تواند شکل وجود خود را تغییر دهد، به فضا «رفته» و در آنجا دور جدیدی از تکامل خود را آغاز کند.

رویکرد دیگری را می توان «ایده آلیستی» نامید. در اینجا، جوهر پیوندهایی که افراد را در یک کل واحد متحد می کند، در مجموعه ای از ایده ها، باورها و اسطوره های خاص دیده می شود. تاریخ نمونه‌های زیادی از وجود دولت‌های دین‌سالار را می‌شناسد، جایی که وحدت با یک ایمان تضمین می‌شود، که بدین وسیله به دین دولتی تبدیل می‌شود. بسیاری از رژیم های توتالیتر مبتنی بر یک ایدئولوژی دولتی واحد بودند که از این نظر به عنوان اسکلت ساختار اجتماعی عمل می کرد. بلندگوی این افکار معمولاً رهبر دینی یا «رهبر» ملت و مردم بود و برخی اقدامات تاریخی (جنگ، اصلاحات و ...) به اراده این شخص بستگی داشت که مبتنی بر یک نظام عقیدتی یا مذهبی معین بود. .

رویکرد سوم برای تبیین ساختار اجتماعی با تحلیل فلسفی پیوندها و روابط بین‌انسانی همراه است که در شرایط طبیعی مناسب و در حضور باورهای معین به وجود می‌آیند، اما شخصیتی خودکفا و تعیین‌کننده دارند. جامعه به عنوان یک کل ظاهر می شود، یک سیستم خاص، که به شیوه ای خاص به بخش هایی ساختار یافته است که به طور کامل قابل تقلیل نیست. با این درک، فرد بسته به جایگاهی که در جامعه دارد و مشارکت در روند کلی، خود را می شناسد. روابط بین مردم نه با توافق یا قرارداد، بلکه با رضایت اعضای جامعه (اجماع) تعیین می شود که قوانین عینی توسعه تاریخی را در نظر می گیرد.

در طول تاریخ، مردم کوشیده اند تا دلایل پیدایش جامعه و جهت توسعه آن را درک و تبیین کنند. در ابتدا، چنین توضیحاتی به شکل اسطوره‌ای، در داستان‌هایی درباره خدایان و قهرمانان، که خواسته‌ها و اعمالشان سرنوشت انسان‌ها را تعیین می‌کرد، ارائه می‌شد (به عنوان مثال، "ایلیاد" و "اودیسه" هومر).

آموزه های فلسفی در مورد جامعه در دنیای باستان سرچشمه گرفت، زمانی که برای اولین بار تلاش شد تا دیدگاه جامعه به عنوان شکل خاصی از هستی که قوانین خاص خود را دارد اثبات کند. برای مثال، ارسطو جامعه را مجموعه ای از افراد انسانی تعریف می کند که برای ارضای غرایز اجتماعی گرد هم آمده اند. در قرون وسطی، تبیین های فلسفی زندگی اجتماعی مبتنی بر جزمات مذهبی بود. اورلیوس آگوستین و توماس آکویناس جامعه بشری را به عنوان نوع خاصی از موجودات، به عنوان نوعی از فعالیت های زندگی انسانی، که معنای آن از پیش تعیین شده توسط خدا، و مطابق با خواست خدا توسعه می یابد، درک کردند.

در دوره مدرن، این ایده که جامعه به طور طبیعی بر اساس توافق بین مردم بوجود آمد و توسعه یافت، رواج یافت. نمایندگان نظریه قرارداد (T. Hobbes، D. Locke، J.-J. Rousseau) موقعیت "حقوق طبیعی" هر شخص را که از بدو تولد دریافت می کند، اثبات کردند.

مفهوم جامعه مدنی در کاملترین شکل خود توسط فیلسوف آلمانی G. Hegel توسعه یافت که آن را به عنوان یک ارتباط، ارتباط بین مردم از طریق هماهنگی نیازها، تقسیم کار و حفظ نظم متقابل تعریف کرد.

در قرن نوزدهم، همراه با فلسفه، یک علم خاص از جامعه - جامعه شناسی - شروع به شکل گیری کرد. این مفهوم توسط فیلسوف فرانسوی O. Comte مطرح شد. موضوع مطالعه این علم پیشرفت اجتماعی بود که عامل تعیین کننده آن به اعتقاد O.Comte رشد روحی و روانی نوع بشر است.

مرحله معینی در توسعه مشکلات اجتماعی نظریه مارکسیسم بود که بر اساس آن توسعه جامعه به عنوان یک فرآیند طبیعی تاریخی ظاهر می شود. به گفته مارکس، جامعه انسانی در توسعه خود از پنج شکل‌بندی اجتماعی-اقتصادی عبور می‌کند: کمونیستی بدوی، برده‌داری، فئودالی، سرمایه‌داری و کمونیستی. ملامت ها بر مارکسیسم به این دلیل است که در تنوع فرآیندهای تاریخی، عوامل اقتصادی به منصه ظهور می رسند و تأثیر عناصر انسانی، اجتماعی و معنوی نقشی فرعی داده می شود.

در پایان قرن نوزدهم، "فلسفه زندگی" محبوبیت پیدا کرد. نماینده آن ف. نیچه خواستار تجدید ارزیابی همه ارزش ها از منظر فردگرایی، اشرافیت فکری و اخلاقی شد. O. Spengler تاریخ را نه به عنوان یک کل واحد، بلکه به عنوان مجموعه ای از چرخه های بسته می نگریست که هر یک از آنها تاریخ فرهنگی یک قوم را نشان می دهد. او. اسپنگلر معتقد بود که جامعه اروپا وارد دوره انحطاط نهایی شده است.

در آغاز قرن بیستم، آثار فیلسوف بزرگ M. Weber که مشکلات کنش اجتماعی را مد نظر داشت، رواج یافت. آثار کی پوپر به تحلیل انواع احتمالی سازمان اجتماعی، تقابل بین توتالیتاریسم و ​​دموکراسی و مسئولیت فرد در انتخاب جامعه ای که در آن زندگی خواهد کرد اختصاص دارد.

در نیمه دوم قرن بیستم، دانش فلسفی زندگی اجتماعی با مفاهیمی با ماهیت تکنولوژیک تکمیل شد. آرون، دی. بل، دبلیو روستو، ز. برژینسکی، آ. تافلر تعدادی از نظریه‌ها را مطرح کردند که فرآیندهای رخ‌داده در جامعه را با تغییرات در فناوری و فناوری توضیح می‌دادند. آنها سه مرحله اصلی را در توسعه جامعه شناسایی کردند:

· پیش صنعتی (کشاورزی)،

· صنعتی (توسعه یافته صنعتی)،

· فراصنعتی (تکنولوژی پیشرفته، با هدف نیازهای فردی هر فرد).

از آغاز قرن بیستم، تلاش های زیادی برای توضیح واقعیت اجتماعی با استفاده از علوم طبیعی صورت گرفته است: جغرافیا، زیست شناسی، روانشناسی، سایبرنتیک و اخیراً هم افزایی (G. Spencer، M. Kovalevsky، Z. Freud، J. Piaget). ، I. Prigogine). این روند خود بسیار نشان دهنده همگرایی علم طبیعی و نظریه های اجتماعی است.

بنابراین، تاریخ اندیشه فلسفی، از یک سو، قدرت فزاینده دانش علمی در حوزه روابط اجتماعی را نشان می دهد، و از سوی دیگر، پیچیدگی روزافزون نظام های اجتماعی در حال توسعه را نشان می دهد. راه برون رفت از چنین تناقضی در مسیر شناخت قوانین کلی وجود و توسعه جامعه امکان پذیر است.

وجود پیوندهای پایدار بین همه اجزای جامعه و وحدت آنها هیچ گاه تردیدی را در میان فلاسفه ایجاد نکرده است. با این حال، رویکردهای متفاوتی برای درک ماهیت یکپارچگی جامعه وجود داشته و دارد. در تاریخ فلسفه، نظریه «اتمیستی» جامعه، نظریه «گروه های اجتماعی»، نظریه نهادها و سازمان های اجتماعی، نظریه «جامعه به مثابه ارگانیسم» شناخته شده است. امروزه بسیاری از فیلسوفان (پ. آلکسیف، و. کوخانوفسکی، آ. بوگولیوبوا، پ. گرچکو و...) از نظریه جامعه به عنوان یک سیستم استفاده می کنند. این سیستم دارای ویژگی های خاصی است:

· یکپارچگی (سیستم به عنوان یک کل بالاتر از عناصر فردی آن است).

· عملکرد (نقش هر عنصر به جایگاه آن در سیستم بستگی دارد).

· ساختار (پایداری نسبی اتصالات و روابط بین عناصر سیستم).

· وابستگی متقابل با محیط خارجی (هر سیستم عنصری از یک سیستم بزرگتر است و از یک سو به تکانه های این سیستم بزرگ بستگی دارد و از سوی دیگر خود بر محیط خارجی تأثیر می گذارد).

جامعه انسانی همه این ویژگی ها را دارد.

جامعه یک سیستم چند سطحی است. سطوح اصلی را می توان به صورت زیر نشان داد. سطح اول نقش های اجتماعی است که ساختار تعاملات اجتماعی را تعیین می کند. سطح دوم، گروه ها و نهادهای مختلف اجتماعی است که این نقش های اجتماعی در آنها توزیع شده است. سطح سوم فرهنگ است که الگوهای فعالیت انسانی را تعیین می کند، هنجارهای آزمایش شده توسط تجربیات بسیاری از نسل ها را پشتیبانی و بازتولید می کند. سطح چهارم، نظام سیاسی است که از طریق اعمال حقوقی، ارتباطات درون نظام اجتماعی را تنظیم و تقویت می کند.

جامعه یک سیستم خود بازتولید کننده، خودسازمانده، خودتنظیم کننده و پویا است که در روند تغییر مداوم است. منبع اصلی توسعه جامعه انرژی خلاق تجسم یافته در رفتار افراد است که همیشه در چارچوب مقررات تعیین شده نمی گنجد. به این انرژی نوآورانه نیز می گویند. این انرژی باعث تغییراتی در نظام های فرهنگی و نهادی جامعه می شود که به لطف مکانیسم های خودتنظیمی و کنترل درونی انجام می شود.

توسعه جامعه، به عنوان یک قاعده، با هدف ایجاد عناصر سیستمی پیچیده تر است. پویایی توسعه جامعه با دوره های متناوب شتاب فرآیندهای زندگی و کندی آنها، فروپاشی جزئی ساختارهای اجتماعی و بازگشت جزئی به گذشته همراه است.

البته هر فردی در یک جامعه خاص و در یک دوره تاریخی خاص متولد می شود. او نظام تثبیت شده ای از روابط اجتماعی می یابد که نمی توان آن را نادیده گرفت. اما او باید جایگاه و نقش خود را در این نظام مشخص کند. قدرت قوانین عینی جامعه چیزی مهلک نیست. همانطور که و. کوخانوفسکی، و. یاکولف، ال. ژاروف و تی. ماتیاش خاطرنشان می کنند، "تمام تاریخ حرکت بشریت به سوی آزادی و انسان گرایی در روابط اجتماعی است." امروزه بشریت در حال تجربه یک بحران اخلاقی و فرهنگی است که با ناتوانی در برقراری روابط هماهنگ بین جامعه و افراد، بین مردم، ملت ها و دولت ها همراه است.

ساختار اجتماعی جامعه شامل نگریستن به جامعه به عنوان یک سیستم یکپارچه با تمایز درونی است و بخش‌های مختلف این نظام ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. جوامع مختلف اجتماعی از مردم در زندگی واقعی دائماً با یکدیگر تعامل دارند و به یکدیگر نفوذ می کنند. مثلاً روابط طبقاتی تأثیر زیادی بر روابط ملت ها دارد و روابط ملت ها نیز به نوبه خود تأثیر خاصی بر روابط طبقاتی دارد.

کل مجموعه پیچیده اجتماعات اجتماعی که در شرایط مدرن وجود دارد، فقط مجموعه ای از نیروهای اجتماعی موازی نیست، بلکه یک نظام اجتماعی ارگانیک، یک تمامیت اجتماعی کیفی تعریف شده است. پیچیدگی وجود و عملکرد ساختار اجتماعی جامعه در این واقعیت نهفته است که در آن جوامع مختلف اجتماعی، متقابل، در هم تنیده، در تعامل با یکدیگر، در عین حال به عنوان تشکیلات اجتماعی از نظر کیفی پایدار حفظ می شوند.

ساختار اجتماعی به معنای وسیع و محدود کلمه مورد توجه قرار می گیرد. ساختار اجتماعی به معنای وسیع کلمه شامل انواع مختلفی از ساختارها است و نشان دهنده تقسیم عینی جامعه بر اساس ویژگی های حیاتی مختلف است. مهم‌ترین بخش‌های این ساختار به معنای وسیع کلمه عبارتند از: اجتماعی-طبقه‌ای، اجتماعی-حرفه‌ای، اجتماعی-جمعیتی، قومیتی، سکونتگاهی و غیره.

ساختار اجتماعی در معنای محدود کلمه، ساختار طبقاتی اجتماعی، مجموعه ای از طبقات، اقشار و گروه های اجتماعی است که در وحدت و تعامل هستند. در اصطلاح تاریخی، ساختار اجتماعی جامعه به معنای وسیع کلمه خیلی زودتر از ساختار طبقاتی اجتماعی ظاهر شد. بنابراین، به ویژه، جوامع قومی مدت ها قبل از تشکیل طبقات، در شرایط جامعه بدوی ظاهر شدند. ساختار طبقات اجتماعی با ظهور طبقات و دولت شروع به توسعه کرد. اما به هر شکلی، در طول تاریخ رابطه نزدیکی بین عناصر مختلف ساختار اجتماعی وجود داشته است. علاوه بر این، در دوره های خاصی، جوامع مختلف اجتماعی (طبقات، ملت ها یا سایر جوامع مردمی) شروع به ایفای نقش رهبری در رویدادهای تاریخی کردند.

ساختار اجتماعی جامعه ماهیت تاریخی مشخصی دارد. هر شکل گیری اجتماعی-اقتصادی ساختار اجتماعی خاص خود را دارد، چه به معنای وسیع و چه به معنای محدود کلمه، که در هر یک از آنها جوامع اجتماعی خاصی نقش تعیین کننده ای دارند. بنابراین، به خوبی شناخته شده است که بورژوازی چه نقش بزرگی در توسعه اقتصاد، تجارت، علم و فرهنگ در دوران رنسانس در کشورهای اروپای غربی ایفا کرد. نقش روشنفکران روسیه در توسعه زندگی اجتماعی در روسیه در قرن نوزدهم کم اهمیت نبود.

در این راستا لازم است به طور جداگانه به نقش ساختار طبقاتی اجتماعی و نقش طبقات، روابط طبقاتی در ساختار اجتماعی جامعه بپردازیم. حقایق تاریخی بسیار زیادی شناخته شده است که نشان می دهد این طبقات و روابط آنها بود که تأثیر زیادی در زندگی اجتماعی جامعه گذاشت، زیرا در جامعه طبقاتی است که مهمترین منافع اقتصادی مردم تجسم می یابد. بنابراین ساختار طبقاتی اجتماعی جامعه در زندگی اجتماعی جامعه نقش پیشرو دارد. با این حال، به ویژه در شرایط مدرن، اهمیت کمتری به سایر جوامع اجتماعی مردم (قومی، حرفه ای، اجتماعی و جمعیتی و غیره) تعلق ندارد.

در مورد ساختار جامعه مدرن، باید از ویژگی اجتماعی و طبقاتی آن صحبت کرد. فلسفه و جامعه شناسی (به عنوان علم جامعه) امروزه از این واقعیت سرچشمه می گیرد که گروه های اجتماعی مجموعه های نسبتاً پایداری از مردم هستند که دارای ارزش ها، علایق و هنجارهای رفتاری مشترک هستند. گروه های اجتماعی بزرگ عبارتند از: طبقات اجتماعی; اقشار اجتماعی؛ گروه های حرفه ای؛ جوامع قومی (ملت، ملیت، قبیله)؛ گروه های سنی (جوانان، مستمری بگیران). گروه های اجتماعی کوچک که ویژگی خاص آنها تماس مستقیم اعضای آن است، عبارتند از: خانواده، تیم تولید، کلاس مدرسه، جوامع محله، شرکت های دوستانه. طبقه اجتماعی به گروه اجتماعی بزرگی اطلاق می شود که در نگرش به ابزار تولید و دارایی متفاوت است. خصلت طبقاتی ساختار جامعه ریشه های عینی دارد، زیرا مرتبط با جایگاه یک طبقه معین در تولید. با این حال، به نظر من، امروز کاملاً اشتباه است که طبقات و مبارزه طبقاتی را موتور اصلی تاریخ بدانیم (همانطور که بنیانگذاران مارکسیسم-لنینیسم کردند). انقلاب علمی و فناوری و پیشرفت اجتماعی بشریت را به سمت حذف تدریجی تفاوت بین کار ذهنی و جسمی و همچنین افراد طبقات مختلف جامعه سوق می دهد.

امروزه تغییرات بسیار مهمی در ساختار اجتماعی و طبقاتی جامعه در حال رخ دادن است. دو شرایط در اینجا نقش مهمی دارند. اولاً، بیش از نیمی از جمعیت سیاره ما به سبک زندگی شهری روی آورده اند. تقریباً در تمام کشورهای جهان، امروزه آموزش مهمترین حوزه توسعه اجتماعی محسوب می شود. فرد، شعور، تفکر و خلاقیت او در زندگی جامعه مدرن به منصه ظهور می رسد. ثانیاً، تقریباً پنجاه سال است که یک انتقال تدریجی به یک مدل اطلاعاتی توسعه انسانی صورت گرفته است، جایی که مرز بین تولید و مصرف مبهم است، جایی که فعالیت های انسانی در درجه اول با اطلاعات و دانش به عنوان منبع اصلی توسعه مرتبط است.

علاوه بر ساختار طبقاتی اجتماعی جامعه، هر فرد در ساختار حرفه ای نیز قرار می گیرد. ساختار حرفه ای جامعه ترکیب جمعیتی است که در اقتصاد به کار (در یک صنعت خاص) و حرفه ها (با در نظر گرفتن صلاحیت ها و تحصیلات) اشتغال دارند.

هر فردی نیز در محیط فرهنگی، ساختار سکونتگاهی (شهر، روستا)، خانواده و غیره قرار می گیرد. بنابراین می بینیم که درهم تنیدگی پیچیده ای از ساختار اجتماعی جامعه در حال ایجاد است. در اینجا نیز توجه به این نکته بسیار مهم است که فرد می تواند در طول زندگی خود تعلقات طبقاتی و حرفه خود را تغییر دهد. تنها ویژگی های جنسیتی، قومیتی و فرهنگی عناصر پایدار ساختار مدرن جامعه هستند.

شناخت ماهیت، محتوا و الگوهای توسعه جامعه مهمترین نقطه شروع در کل نظام مطالعات فلسفی زندگی انسان و انسانیت به عنوان یک کل است. این طبیعی است، زیرا اشکال وجودی افراد، رفاه مادی، معنویت، خوشبختی یا ناملایمات آنها تا حد زیادی بستگی به جامعه ای دارد که در آن متولد شده اند، به عنوان یک فرد شکل گرفته اند، توانایی های خود را نشان داده اند، موقعیت اجتماعی به دست آورده اند، اهمیت برای جامعه دارند. خانواده، ملت، دولت، همه بشریت، بالاخره.

بنابراین، جامعه مجموعه ای از اشکال تثبیت شده تاریخی فعالیت مشترک مردم است. در معنای محدودتر، جامعه یک نوع خاص از سیستم اجتماعی است، شکل خاصی از روابط اجتماعی.

روابط اجتماعی پیوندهای متنوعی بین گروه‌های اجتماعی، ملت‌ها، جوامع مذهبی و نیز درون آنها در فرآیند فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنهاست.

اثر به وب سایت اضافه شد: 1394/07/10

امروز کار خود را با تخفیف تا 5% سفارش دهید

به صورت رایگان

هزینه کار را دریابید


بخش 1: جامعه و روابط عمومی.

1. گونه شناسی جامعه و نگرش اجتماعی.

2-ساختار جامعه.

3. حوزه های اصلی زندگی اجتماعی.

  1. گونه شناسی جامعه; جامعه و نگرش عمومی

جامعه مفهومی است که از زبان غیرعلمی معمولی سرچشمه می‌گیرد، بنابراین تعریف دقیقی ندارد. این مفهوم کامل را آشکار نمی کند زیرا در این مورد فراتر از افراد و روابط آنها، روابطی وجود دارند که تأثیر قابل توجهی دارند.

دیدگاه دیگری نیز وجود دارد - رئالیسم اجتماعی- اجتماعی که به واقعیت طبیعی تقلیل نمی یابد، اما تفاوت چشمگیری با آن دارد.

به همین دلیل است که بسیاری از رویکردها برای تفسیر جامعه در جامعه مدرن به وجود آمده است.

دورکیم، جامعه شناس فرانسوی، جامعه را واقعاً خارج از مردم و تا حد زیادی وابسته به عوامل به اصطلاح اجتماعی می دانست.

عامل اجتماعی هر روش عملی است که بر زندگی افراد تأثیر می گذارد، اما در عین حال وجود خاص خود را دارد که به افراد وابسته نیست.

در فلسفه، جامعه به معنای محدود و وسیع کلمه فهمیده می شود.

به معنای محدود، این تعریف مرحله ای از تاریخ بشر و همچنین مجموعه ای از افراد است که برای فعالیت های اجتماعی و مشترک متحد شده اند.

به طور گسترده معنی - جامعهاین بخشی از دنیای مادی است که از طبیعت جدا شده است و راه های تعامل بین مردم و اشکال اتحاد آنها را نشان می دهد.

اما در عین حال، جامعه نه تنها بخشی از جهان مادی است که از طبیعت جدا شده است، بلکه نتیجه زندگی هدفمند و منطقی مردم است، در این رابطه سه نظریه اصلی پدید آمده است که این مفهوم را تبیین می کند جامعه:

1 طبیعت گرایانه

2 آرمان گرا

3 مادی گرا

از دیدگاه طبیعت گرایانه، جامعه به عنوان ادامه طبیعی قوانین طبیعت، دنیای حیوانات و کیهان تلقی می شود که معتقد بود جامعه و توسعه آن با ویژگی های محیط جغرافیایی و اقلیمی طبیعی تعیین می شود.

از منظر مفهوم ایده آلیستی جامعه، اساس آن چیزی معنوی است.

از نقطه نظر مفهوم ماتریالیستی جامعه توسط کارل مارکس توسعه یافته است.

جامعه بخشی از جهان مادی است که بر اساس قوانین خود در حال توسعه است، بنابراین، از دیدگاه مفهوم ماتریالیستی، این چیزی غیر از یک فرآیند طبیعی تاریخی است که قوانین را با عوامل عینی ترکیب می کند.

ویژگی های اصلی جامعه.

1 هر جامعه ای دارای تاریخی است که در حافظه خود ذخیره می شود و علاوه بر این، ایده ها در آن پدیده های نمادین فرهنگ نیز منعکس می شوند که اساس آن یا آن جامعه را تشکیل می دهند.

2 هر یک فرهنگ خاص خود را دارد که به آن اجازه می دهد تا اشکال و ارزش هایی را که اساس تولد سوسیالیسم عامیانه هستند شکل دهد و منعکس کند. کره ها

3 هر جامعه ای بزرگترین واحد واقعیت اجتماعی است.

4 جامعه خود را بازتولید می کند.

5 جامعه باید دولت داشته باشد

6 هر جامعه ای با تمایز اجتماعی (قشربندی) به طبقات و دارایی ها مشخص می شود.

جامعه یک سیستم نسبتاً پیچیده و خود در حال توسعه است و در آن روابط خاصی ناگزیر به وجود می آید که افراد در روند فعالیت مشترک - روابط اجتماعی - وارد یکدیگر می شوند.

روابط اجتماعی انواعی از اشکال و تعاملات و روابطی است که در فرآیند فعالیت بین گروه های اجتماعی و نیز در درون آنها پدید می آید.

همه روابط اجتماعی به دو گروه مادی و معنوی تقسیم می شوند.

روابط مادی مستقیماً از فعالیت های عملی افراد و مستقل از آگاهی آنها ناشی می شود و توسعه می یابد.

روابط معنوی تحت تأثیر آگاهی اجتماعی، از طریق ارزش ایده آل تا معنوی، که به عنوان علت اصلی عمل می کند، توسعه می یابد.

همه تنوع واقعی جوامعی که قبلا وجود داشته و در حال حاضر وجود دارند به انواع خاصی تقسیم می شوند و چندین نوع که با یک ویژگی یا معیار مشابه متحد شده اند یک گونه شناسی در علوم اجتماعی را تشکیل می دهند.

چندین نوع جامعه وجود دارد

1 جوامع ساده (بدون تمایز، بدون رهبر و زیردستان)

2 جوامع پیچیده (که در آن چندین لایه از جمعیت و سطوح مختلف حکومت وجود دارد)

3 تاریخی (جامعه اصلاحات اقتصادی)

4 تمدن (صنعتی سنتی و فراصنعتی)

مشهورترین گونه شناسی جامعه فیلسوف مورگان است که او در اثر خود "جامعه باستانی یا حذف خطوط پیشرفت بشر از وحشیگری، از طریق بربریت تا تمدن" به آن اشاره کرده است.

وحشیگری - بربریت - تمدن (هر یک از این انواع با ویژگی خاص خود در بازتولید تمدن مشخص می شود)

وحشی اجتماعی بودن از طریق تولید قیمت هایی مانند قدرت و تسلط است.

تسلط - از طریق ارزش شکوه

تمدن ارزش اصلی ثروت در قالب پول و سرمایه است.

دورکیم همه جوامع را به دو دسته مکانیکی و ارگانیک تقسیم کرد

نوع مکانیکی بالاترین اهمیت قبیله و قبیله است، اما بدون آنها شخص نمی تواند چیزی را تصور کند.

نوع ارگانیک. بالاترین ارزش حرفه ای بودن یک فرد است.

اساس گونه شناسی مارکسیستی، سطح توسعه تولید نیروها و همبستگی یا تولید روابط بود، بنابراین، در گونه شناسی جوانان، آنها را به صورت بندی های اجتماعی-اقتصادی تقسیم می کنند.

این گونه شناسی جامعه است که توسط فیلسوف آمریکایی پوپر پیشنهاد شده است.

در جوامع بسته، آنها از ارتباطات نیمه بیولوژیکی تهی شده اند، یعنی. خویشاوندی، زندگی مشترک، مشارکت در امور مشترک، خطرات مشترک، لذت ها و مشکلات مشترک، قاعدتاً چنین جوامعی جوامع توتالیتر هستند.

جوامع باز جوامعی دموکراتیک هستند که در آن مردم استقلال دارند و مجبورند خودشان تصمیم بگیرند.

  1. ساختار جامعه.

ساختار سیستمی از روابط نسبتاً پایدار بین عناصر است که وحدت و نظم خود را حفظ می کند.

عناصر اصلی عبارتند از:

1 عنصر غریزه اجتماعی یعنی. یک مدل پذیرفته شده اجتماعی که از رفتار و اعمال افراد حمایت می کند

عنصر 2 افراد فردی است که گروه های اجتماعی از نظر جنسیت و نقش در زندگی عمومی متفاوت هستند.

3 عنصر. استاتوس ها و رام ها یعنی. اینها موقعیت هایی هستند که توسط اشیاء اجتماعی که حامل منابع اصلی اجتماعی (ثروت، قدرت، آموزش) هستند، گرفته می شوند.

4 عنصر. عملکردهای حفظ وحدت و نشاط بر اساس توزیع مسئولیت ها.

5 عنصر. ارگانی که وحدت جامعه را بر اساس تقسیم کار و مبادله بازار محصولات فعالیت های خود حفظ کند.

نهاد اجتماعی به معنای قاعده، کلیشه، عرف یا سنت است که به طور کلی پذیرفته شده است. شیئی است که قادر به بازتولید مؤلفه پایدار روابط اجتماعی و همچنین وضعیت موقعیت ها نسبت به یکدیگر و تنظیم آنها است.

نهاد اجتماعی وسیله ای برای برقراری روابط اجتماعی و حفظ نظم در جامعه است و نهادی اجتماعی است که فرد را وادار به عبور از روابط شخصی می کند و جامعه را از بروز تعارضات مصون می دارد، بنابراین در هر جامعه 4 گروه اصلی وجود دارد از نهادهای اجتماعی

1 موسسه اقتصادی - تولید و توزیع کالا و خدمات را تنظیم می کند

2 یک نهاد سیاسی که عملکرد روابط اداری یا رابطه قدرت را حفظ می کند.

3 مؤسسه فرهنگی یا معنوی که تداوم روابط حقوقی، هنری، اخلاقی، اخلاقی و مذهبی را تضمین می کند.

4 نهادی اجتماعی که موقعیت های اجتماعی افراد را بازتولید می کند.

هر گروه از نهادهای اجتماعی ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند و در عین حال مستقل هستند و منطق توسعه خاص خود را دارند.

ساختار گروهی جامعه یک سازمان سلسله مراتبی از فضای اجتماعی است که در آن یک گروه یا لایه های اجتماعی بین خود، میزان مالکیت، قدرت و فرهنگ متفاوت است.

برای اولین بار، افلاطون تلاش کرد تا به گروه ها تقسیم شود و مدل خود را ایجاد کند حالت ایده آلمدل یک دولت ایده آل که او ایجاد کرد شامل 3 کلاس اصلی بود:

1 فیلسوفان - دولت

3 کارگران (دهقانان و صنعتگران) - تولید منابع مادی.

از دیدگاه تئوری مارکسیستی، جامعه به طبقات تقسیم می شود از دیدگاه تئوری، طبقات افراد مختلفی هستند.

الف) جایگاه در نظام تولید اجتماعی

ج) نگرش به محیط تولید

ج) نقش در سازمان اجتماعی کار

د) روش به دست آوردن و میزان سهمی که از ثروت اجتماعی دارند.

تئوری جبر تکنوکراتیک وجود دارد که بر اساس آن در ساختار هر جامعه ای ...

تکنوکراسی نیروی محرکه اصلی پیشرفت اجتماعی است.

نظریه ددرمینیسم تکنوکراتیک ساختار اجتماعی جامعه را به دو طبقه اجتماعی تقلیل می دهد که انتقال به جامعه فراصنعتی را تضمین می کند.

تکنوکراسی به تولید محصولی با کارایی بالا و با تکنولوژی بالا اشاره دارد.

انسان سالاری کسانی هستند که تولید و بازتولید خود انسان را به عنوان موضوع کار و جامعه زندگی تضمین می کنند.

طبقات اجتماعی معمولاً باز و بسته نیستند، اساس آنها همیشه با عوامل اقتصادی مطابقت دارد و به 3 طبقه اصلی منتهی می شود:

1 بالا

2 کارگر

3 متوسط

برخی اجازه می دهند 4 کلاس، که شامل مسیحیت است.

ساختار نقش جامعه

وضعيت عبارت است از تقسيم بندي جامعه به موقعيت ها (مقامات) معيني كه توسط افراد ساكن در آن اشغال شده است یک گروه وضعیتی که موقعیت یک فرد را در جامعه نشان می دهد به عنوان یک کل تعامل دارد.

ساختار عملکردی

کارکردی - برای انجام یا انجام کاری.

جامعه شناسی آمریکایی 4 کارکرد اصلی را شناسایی کرد

1 تطبیقی عملکرد-سیستمباید بتواند با محیط بیرونی سازگار شود (اقتصادی)

2 سیستم هدف گرا - باید بتواند اهداف خود را تدوین و به آنها دست یابد (سیاست)

3 یکپارچه - درون واحدها و تاکید. برای اطمینان از دستیابی به اهداف خود (su3d، دفتر دادستان، پلیس)

4 نظام نهفته باید با ابزارهای به دست آمده توسط اعضای جوامع، فرهنگ ها و ادبیات (خانواده، مذهب و بر این اساس، آموزش) حفظ و پشتیبانی کند.

یک ساختار تولید فعال - عنصر اصلی آن سازمان است. سازمان از کلمه یونانی باستان organo-other instrument گرفته شده است. برای تولید چیزی، جامعه انسانی باید سازماندهی شود. ویژگی های اصلی عبارتند از:

1 در دسترس بودن اهداف فعالیت.

2 در دسترس بودن کنترل

3 هماهنگی

4 کنترل

ماهیت مفهوم سازمان یک جامعه فرهنگی-اجتماعی است که به طور خاص برای دستیابی به اهداف ایجاد شده است. سازمان فعالیت سازماندهی شامل یک طرح، هماهنگی ارتباطات، انگیزش و کنترل و فرآیند مدیریت است. سازمان است ساختار سلسله مراتبیارتباطات و روابط بین عناصری که عملکرد اداری موقعیت های سلسله مراتبی و وابستگی های شخصی یک طرفه را نشان می دهند.

  1. حوزه های اصلی جامعه.

در هر جامعه 4 حوزه اصلی وجود دارد

1 اقتصادی

2 اجتماعی

3 سیاسی

4 معنوی

حوزه اقتصادی تولید مادی، توزیع و مبادله کالاهای مادی، فضای اقتصادی محدودکننده حیات اقتصادی کشور، انجام حیات اقتصادی کشور و همکاری های اقتصادی بین المللی است. عنصر اصلی حوزه اقتصادی تولید مادی است. این دقیقاً شرط وجود مردم است.

حوزه اجتماعی حوزه فعالیت و روابط متقابل در جامعه، اقوام، طبقات، لایه‌های حرفه‌ای و سوسیال دمکراتیک با توجه به شرایط اجتماعی زندگی خود است، بنابراین حوزه اجتماعیاین شکل گیری ایجاد روابط طبقاتی و ملی، شرایط کار، تصویر و استاندارد زندگی مردم است.

حوزه سیاسی رابطه طبقات، گروه‌های اجتماعی، ملت‌ها، گروه‌های سیاسی و نیز گروه‌های اجتماعی در جهت اصلاح سیاست‌های خود در نتیجه نیازها و علایقشان است.

حوزه معنوی حوزه روابط مردم در مورد ایجاد، جذب افراد و ارزش های آنهاست. اشکال و معادلات آگاهی اجتماعی که به عنوان ایده آل روابط زندگی اجتماعی درک می شود.